۱۳۹۲ فروردین ۲۱, چهارشنبه

پارادوکس

هربار که نامه ای یا مطلبی به نقل از زندانیان سیاسی میخوانم در پیش چشمانم فضای هراسناک و خفقان کشنده و نفس بر و کثیف با لوله های فلزی در اطراف در ذهنم نقش می بندد. نمونه اش همین الان که که نامه حسین رونقی و شرح ماوقع اش در باب ستم هایی که بر وی و خانواده اش رفته است را خواندم. اما چیزی که چند وقتی است ذهن من را به خود مشغول کرده است چگونگی گستردگی دسترسی تاجزاده(از زندانیان حوادث 1388) به انواع و اقسام وسایل ارتباط جمعی و توالی پیغام و پسغام های وی به همسر ایشان سرکار خانم محتشمی پور است.چنانکه وی در مورد اکثر غریب به اتفاق رخدادهای جامعه آگاهی داشته و دیدگاههای وی تقریبا بلافاصله به بیرون از زندان و سپس سایتهای خبری جنبش سبز منتقل میشود..
احترام و ستایش و تقدیر بنده نسبت به شجاعتهای تاجزاده و رشادتهای بی مثال ایشان به جای خود اما چنانچه شخصی حتی چند ساعت را هم در بندهای سیاسی زندانهای ایران را گذرانده باشد به خوبی میداند که اگر منفذی در سیستم امنیتی زندان باشد که منجر به رسوخ نظریه ای به بیرون آن شود بلافاصله مسدود و سپس کنترل بر شخص خاطی صد چندان میگردد، پس چگونه است که وی بدون اشکال و به صورت مستمر از این امکانات استفاده نموده و هیچ سدی در برابر آگاهی سازی های ایشان واقع نشده است؟
در حالی که حتی روزنامه های کیهان" زندان هم از نسخه های موجود در جامعه فیلتر شده تر است ایشان از کجا درمورد وقایع بطن جامعه آگاهی دارند؟
بازهم میگویم که بنده در برابر شجاعت های ایشان سر تسلیم فرود می آورم.