۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه

گزیده ای از کتاب "موج سوم مردم سالاری" اثر ساموئل هانتینگتون

تاریخ، هم خوش باورها و هم ناباورها را در رابطه با مرد مسالاری، سنگ روی یخ کرده است. به احتمال زیاد، رویدادهای آینده نیز چنین خواهند کرد. موانع هنگفتی بر سر راه مرد مسالاری و توسعه آن در بسیاری از جوامع نهفته اند. موج سوم، «انقلاب مردم سالار جهانی » اواخر قرن بیستم، تا ابد به درازا نخواهد کشید. ممکن است در پی خود، خیزشی از خودکامگی به همراه
داشته باشد که اگر به میزان کافی از خود پایداری نشان دهد، به موج معکوس سوم تبدیل می گردد. با این حال، چنین موج معکوسی، اگر هم به وقوع بپیوندد، از وقوع و توسعه یک موج چهارم مرد مسالاری در مقطعی از قرن بیست و یکم، پیشگیری نخواهد کرد. اگر کارنامه گذشته را مبنای قضاوت قرار دهیم، دو عاملی که در تحکیم و گسترش آتی مردم سالاری بیشترین تأثیر سرنوشت ساز را خواهند داشت، یکی توسعه اقتصادی است و دیگری رهبری سیاسی. اکثر کشورهای فقیر، تا زمانی که فقیر باقی بمانند، غیرمردم سالار خواهند ماند. با این حال، فقر اجتناب ناپذیر نیست. در گذشته بوده اند کشورهایی که، همانند کره جنوبی، زمانی در مرداب عقب ماندگی گرفتار به نظر می رسیدند و با دستیابی سریع به شکوفایی، جهان را شگفت زده کردند. در سا لهای ١٩٨٠ بود که اجماعی در میان اقتصاددانان توسعه در رابطه با راهکارهای تشویق و ترویج رشد اقتصادی به دست آمد. ممکن است اجماعی که در دهه ١٩٨٠ میلادی به دست آمد، از اجماع بسیار متفاوتی که در میان اقتصاددانان در ده ههای ١٩٥٠ و ١٩٦٠ متداول بود، یا دوام بیشتری بیاورد و یا نیاورد. با این حال، این طور به نظر می رسد که قاعده جدید نوآئینی از هم اکنون
نیز به نتایج قابل توجهی در بسیاری از کشورها دست یافته است. با این وجود، به دو دلیل هم که شده باید امیدهای خود را با احتیاط تعدیل کنیم. نخست اینکه، توسعه اقتصادی واپسمانده ترین کشورهای در حال توسعه، یعنی عمدتاً کشورهای آفریقایی، احتمالاً
از آن دسته از کشورهای عقب مانده ای که پیش از این رو به توسعه آورده بودند مشکل تر خواهد بود، چرا که هرگز شکاف فزاینده و بی سابقه میان کشورهای فقیر و غنی مثل امروز نبوده است، شکافی که امتیازهای نسبی عقب ماندگی را برای محتمل ساختن یک رشد سریع اقتصادی، خنثی می کند. دوم اینکه، اشکال جدیدی از خودکامگی می توانند در جوامع غنی اطلاعاتی فنآور محور بروز نمایند. اگر احتمالات ناخوشایندی از این دست در آینده جامه عمل به خود نگیرند، می توان انتظار داشت که توسعه
اقتصادی رفته رفته شرایط را برای جایگزینی تدریجی نظام های سیاسی خودکامه با مرد مسالاری فراهم آورد. عقربه زمان به نفع
مرد مسالاری در حال چرخش است. اگر این توسعه اقتصادی است که مردم سالاری را ممکن می سازد؛ رهبری سیاسی است که به وجودش م یآورد. برای اینکه مردم سالاری پا به عرصه وجود بنهد، اِلیتهای سیاسی آینده باید به این حداقل باور داشته باشند که مرد مسالاری، چه برای جوامع آنها و چه برای خودشان، بدترین نوع حکومت است به استثنای انواع دیگر حکومت ها. و در حالی که باید، همزمان، با مخالفت رادیکال ها در جبهه اپوزیسیون از یک سو، و تندروها در صفوف خودکامگی از سوی دیگر، و با کارشکنی آنها علیه خود، دست و پنجه نرم کنند، اِلیتهای سیاسی فوق الذکر باید از مهارت های لازم برای فراهم آوردن و مدیریت گذار به مرد مسالاری نیز برخوردار باشند. توسعه مرد مسالاری و دامنه گسترش آن، تابعی است از اراده همسوی آنهایی که در سطح جهان و در واحدهای ملی به اعمال قدرت مشغولند. بیش از یک قرن و نیم پس از آنکه آلکسیس دو توکویل نظاره گر برآمدن مرد مسالاری در آمریکا بود، امواج پی در پی مرد مسالاری سازی سواحل استبداد را درنوردیده اند. هر خیزشی که در ادوار توسعه اقتصادی رخ داد، به هر یک از آنها قوتی داد تا از امواج پیشین مرد مسالاری سازی جلوتر برود و کمتر واپس بزند.
استعار های اگر گفته باشیم، کشتی تاریخ گر راست نرود، سکان اش گر به دست دریانوردی مصصم و ماهر اُفتد، مسلماً بادبان به جلو افراشد.یکی از موانع عمده بازدارنده در راه مرد مسالار یسازی در آینده، عملا فقدان کامل هرگونه تجربۀ مردم سالاری در کشورهایی است که تا ١٩٩٠ کماکان خودکامه باقی مانده اند... مانع بازدارنده دیگری نیز سد راه مرد مسالاری سازی در برخی کشورها است که به احتمال زیاد در طی سا لهای ١٩٩٠ از میان خواهد رفت. رهبرانی که در نظا مهای خودکامه به قدرت دست یافته اند و یا برای مدت مدیدی این گونه نظا مها را رهبری کرده اند، به مخالفت سرسختانه خاصی با مرد مسالاری سازی
تمایل نشان داده اند. بنابراین، نوعی دگرگونی در رهبری نظا مهای خودکامه، معمولاً پیش درآمدی است برای آغاز جنبش مردمسالار یخواهی... یکی از عوامل بازدارنده جدی بر سر راه مرد مسالاری سازی، فقدان و یا ضعف تعهد به ارز شهای مردم سالار در بین رهبران سیاسی در آسیا، آفریقا و خاورمیانه است... حتی آنگاه که رهبران سیاسی آفریقایی، آسیایی و یا خاورمیانه ای از قوانین بازی مردم سالار کم و بیش پیروی کرده اند، ظاهراً بیشتر از روی بیمیلی به رو شهای دیگر بوده است تا چیز دیگری...

هیچ نظری موجود نیست: