۱۳۹۲ آذر ۱۵, جمعه

نلسون ماندلا اسطوره مبارزه مدنی درگذشت

مردی که در راه مبارزه با آپارتاید در آفریقای جنوبی سالهای زیادی از عمرش را در "حصر خانگی" گذراند درگذشت.
تاریخ او را فراموش نخواهد کرد.

عدم پخش نتایج نظرسنجی مناظره جمعه شبهای صدا و سیما برای چندمین بار

واقعا سخته که آدم بشینه پای برنامه های تلویزیون و آخرش متوجه این موضوع نشه که برنامه ها صد درصد در جهت تامین منافع یا منوییات یک جریان خاص و دکتر محمود برنامه ریزی و هدایت میشه! نمونه اش برنامه امشب مناظره که در مورد طرح شبنم بود و سردار ابویی که رییس پیشین ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز و مدافع طرح شبنم و مخالف بارز دولت روحانی بود، در مقابل سایر طرفین و بالاخص رییس اتاق واردات ایران هیچ حرفی بجز شلوغ کاری و مهمل بافی نداشت ، مجری مشهور! حیدری از پخش نتایج نظرسنجی که به این نکته که با کدام یک از طرفین موافقید امتناع کرد و هیچ اشاره ای هم به اون نکرد. اتفاقی که برای چندمین بار رخ میده و میشه این طور ازش برداشت کرد که سردار مخاف وزارت فعلی صنایع احتمالا یک درصد هم در بین بیننده ها طرفدار نداشت.
سوال من از صدا و سیمای میلی اینه که شما که نمیخواید نتایج نظرسنجی رو پخش کنید پس واسه چی نظرسنجی گذاشتید؟

جشن آذرگان

روز آذر و ماه آذر برابر با سوم آذر در سالنمای زرتشتی جشنی در بزرگداشت آذر (آتش) یکی از چهار عنصر پاک و پاک کننده سه عنصر دیگر که هستی را تشکیل میدهند در ایران باستان برگزار میگردید که در این روز مردم با لباس پاک به نیایشگاهها (آدریانها) رفته و به پرستش دادار اهورامزدا میپرداختند.

۱۳۹۲ آذر ۴, دوشنبه

جشن آبانگان

روز آبان و آبان ماه برابر با چهارم آبان برگزار میشود. آبان در ایران باستان به معنای آبها بوده است و ایرانیان در این روز با سرودن نیایش آب یکی از چهار ارکان آفرینش را می ستودند.

۱۳۹۲ آبان ۱۵, چهارشنبه

سر کاری

به این چند خبر توجه کنید:

- سازمان بهداشت جهانی در گزارش تکان دهنده ای اعلام کرد که در سال جدید
10 هزار و 600 ایرانی بر اثر آلودگی دچار مرگ زودرس خواهند شد.

- قتل های خانوادگی افزایش یافته اند.

- به ازای هر روز تاخیر در هر فاز پارس جنوبی، 20 میلیون دلار زیان مالی
به کشور وارد می شود.

- ناوگان فرسوده هوایی جان ایرانی ها را تهدید می کند. با یک درصد جمعیت
جهان، 30 درصد تلفات هوایی را داریم!

- سالانه 25 هزار نفر در تصادفات رانندگی کشته می شوند.

- شیوع ایدز از طرق جنسی در کشور رو به افزایش است.کارشناسان از سونامی
ایدز یاد می کنند.

- مصرف سیگار در ایران به مرز 60 میلیارد نخ در سال رسیده است. میزان مرگ
و میر ناشی از سیگار در کشور سالانه به 70 هزار نفر می رسد ؛ با استمرار
وضعیت حاضر، طی 20 سال آینده این رقم به 200 هزار نفر افزایش می یابد.

- رییس انجمن سرطان: روند افزایش سرطان های معده، ریه، مثانه، خون، سلسله
اعصاب مرکزی و مغز، هشدار دهنده است. سالانه 85 هزار ایرانی به سرطان
مبتلا می شوند و 36 هزار نفر دیگر بر اثر سرطان می میرند.

کارشناس سازمان بهداشت جهانی منطقه مدیترانه شرقی: افسردگی بالای 20 درصد
جمعیت کشور را درگیر کرده است./ دکتر احمد نوربالا استاد روانپزشکی
دانشگاه علوم پزشکی تهران: در آخرین بررسی به عمل آمده در سال 87 تعداد
مبتلایان به اختلالات روانی در استان تهران 34 درصد بود که نشان دهنده
رشد 60 درصدی مبتلایان به این اختلالات طی 9 سال است.

- مدیرکل دفتر پیشگیری بهزیستی: در ایران بیش از 2 میلیون معتاد وجود
دارد/ سن اعتیاد در کشور پایین آمده است.

- ...

آنچه در سطور فوق خواندید، بخشی از مسایل اصلی کشور است که نه توسط
دشمنان و بدخواهان و سیاه نمایان که در همین رسانه های خودمان و توسط
مسوولان و کارشناسان مطرح شده اند و با مروری بر تیترهای رسانه های کشور
به راحتی قابل دسترسی اند.

البته هیچ کشوری نیست که فاقد مشکلاتی مانند آنچه ذکر شد باشد، طبیعتا
همه مشکل دارند. اما مشکلی که از همه مهم تر است اینکه توجهات عمومی در
کشور ما از مسایل اصلی و مهم منحرف شده و به حاشیه ها رفته است.

به عنوان مشتی نمونه خروار ببینید در حالی که در کشور ما با مسایلی اصلی
نظیر آنچه آمد مواجه است، کشور درگیر چه مسایلی بوده است
اداره اماکن ورود زنان به سالن هایی که در آنها مسابقات فوتبال پخش
مستقیم می شود را ممنوع کرد
عادل فردوسی پور را در برنامه 90 حذف کنیم یا نه؟
شعار مرگ بر آمریکا سر بدهیم یا نه؟
تبانی در ورزش
عدم رای اعتماد به وزرا به این دلیل که در مورد اعتراضات 88 سکوت کرده اند
بحران اقتصادی بودجه آمریکا
حرف های تند مداح ها

۱۳۹۲ مهر ۲۲, دوشنبه

مخالفت فرشاد مومنی،مشاور اقتصادی موسوی با سیاستهای ارزی بانک مرکزی

فرشاد مومنی که به مخالفت با اقتصاد نئولیبرالی و تعدیل ساختاری شهرت
دارد، آنطور که سایت "بهارنیوز" گزارش داده، ضمن سخنانی از سخنان سیف و
سیاست های اقتصادی دولت جدید انتقاد کرده است.

فرشاد مومنی گفته است: "نئوکلاسیک‌های وطنی تا زمانی که ماجرای
شوک‌درمانی حامل‌های انرژی اتفاق نیفتاده بود، مدام مصاحبه می‌کردند که
شوک‌درمانی باید اجرا شود و حتی برخی از آنها شوک مزبور را کافی ندانسته
فرمان شوک هم‌زمان به نرخ ارز را هم صادر کردند. وقتی تاثیر آن دیده شد
گفتند اجرای آن اشکال داشته است نه خود طرح. این یک فرمول است که توسط
کارشناسان بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول ابداع شده است. اینکه وقتی
نتیجه سیاست‌های تعدیل مشخص شد، همه‌چیز را متوجه اجرای بد آن کنند.

مومنی افزوده است: "در اقتصاد رانتی عموما کسانی نماینده دارند و صدایشان
شنیده می‌شود که در کانون توزیع رانت قرار دارند. جدی‌گرفتن ملاحظات
توسعه اجتماعی و قایل‌شدن نوعی سیاست اجتماعی با چالش‌های جدی اقتصاد
سیاسی و مقاومت‌های شدید علیه آن مواجه است. تجربه تعدیل ساختاری در
۲۵سال گذشته و به‌خصوص در هشت‌سال گذشته مشکلات زیادی را برجای گذاشته.
در این دوره که دور باطل رکود تورمی در جریان بود، صدای دو گروه شنیده
نشد: یکی طبقات فرودست و عامه مردم و گروه دیگر تولیدکنندگان. اما در
مقابل صدای غیرمولدها زیاد به گوش می‌رسید. در دوره‌های رکود تورمی،
بی‌سابقه‌ترین تعرض به حقوق انسانی اتفاق افتاده است. نظام اقتصادی در
این دوره‌ها فقط مصالح غیرمولدها را در نظر می‌گیرد. وضعیت بدتر نیز در
این میان همان بود که در هشت‌سال گذشته بین غیرمولدها و دلال‌ها به
آنهایی بیشتر بها داده شد که به تجارت پول مشغول بودند".

او در مورد مواضع سیف هم گفته است: "چون خارج‌شدن از این دور رکود تورمی
مستلزم برخورد با منافع غیرمولدهاست که به یک فهم و اراده اجتماعی نیاز
دارد. در دولت اخیر هم گرچه رییس بانک مرکزی در اولین مصاحبه خود گفت که
به تعیین دستوری نرخ بهره آلرژی دارد؛ ترجمه این حرف در اقتصاد این است
که نرخ بهره هر چقدر بالاتر رود از نظر ایشان اشکالی ندارد و نباید دستور
به توقف آن داد. همین آقا وقتی نرخ ارز به‌صورت کاملا غیردستوری روند
نزولی پیدا می‌کند اعصاب خود را از دست می‌دهد که اگر از این پایین‌تر
بیاید تحمل نخواهیم کرد. خوب است بدانیم که بالارفتن نرخ بهره به چه کسی
سود می‌رساند و به چه کسی ضرر؟ تاجرانی که به تجارت پول مشغولند در این
شرایط سود می‌برند. اما اگر نرخ بهره پایین بیاید سطح تولید
تولیدکنندگانی بالا می‌رود که بحران نقدینگی دارند؛ عرضه کل افزایش پیدا
می‌کند، تورم پایین می‌آید، بیکاری کاهش می‌یابد. پس با نرخ پایین بهره،
عامه مردم و تولید‌کننده‌ها سود می‌برند و آنها ضرر می‌کنند. درمورد نرخ
ارز هم همین‌طور. رییس کل محترم می‌داند که اگر بخواهد از منافع مردم و
تولیدکننده‌ها دفاع کند در مقابل تاجران پول نمی‌تواند مقاومت کند. اما
اگر از منافع آنها دفاع کند چون مردم سازماندهی و صدای جدی در مراکز
تصمیم‌گیری ندارند، مشکلی پیش نمی‌آید".

۱۳۹۲ مهر ۱۵, دوشنبه

جشن مهرگان

مهرگان یا جشن مهر یکی از بزرگترین جشن‌های ایران است که در مهر روز از برج مهر برگزار می‌شود. «مهرگان» پس از نوروز بزرگترین جشن ایرانیان باستان بوده‌است. این جشن در جوامع ایرانی خارج از ایران نیز به گستردگی برگزار می‌شود.
این جشن در روزهای آغازین فصل پاییز برگزار میشود. زرتشتیان ایران و خارج از ایران آنرا در دهم مهر یا نزدیک ترین زمان به دهم مهر و یا پیش از آن برگزار میکنند.
این جشن در مهر روز آغاز می‌شود و شش روز به طول می‌انجامد و در روز رام روز به پایان می‌رسد. نخستین روز جشن مهرگان عامه و اخرین روز جشن مهرگان خاصه نامیده می‌شود. در زمان ساسانیان بر این باور بودند که اهوره‌مزدا یاقوت را در روز نوروز و زبرجد را در روز مهرگان آفریده‌است و از دیر باز ایرانیان بر این باور بودند که در این روز کاوه آهنگر علیه ضحاک به پاخواست و فریدون بر اژی دهاک(ضحاک) غلبه کرد. مردم ایران از هزاره دوم پیش از میلاد آن را جشن می‌گیرند. مهرگان نیز همانند نوروز با مراسم خاص و آداب و رسوم ویژه برگزار می‌شود مهر یا میترا در زبان فارسی به معنای «فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت» است و ضد دروغ، دروغ گویی، پیمان شکنی و نامهربانی کردن است. فلسفه جشن مهرگان سپاسگزاری از خداوند به خاطر نعمت‌هایی است که به انسان ارزانی داشته و تحکیم دوستی و محبت میان انسانهاست
بسیاری واژه مهر را «عشق، دوستی» معنا می‌کنند نه «پیمان و قرارداد» زیرا انچه که میان روابط خانوادگی معنا دارد «عشق، دوستی» است و نه «پیمان و قرارداد». مهر به معنای فروغ و روشنایی نیز به کار رفته‌است، در نخستین سدهٔ میلادی میترائیسم در سراسر روم گسترش یافت و نقش نگاره‌های برجامانده تاکیدی از گسترش این آیین دارد.برخی از این نگارهای به جامانده نوشته‌ای دارند با عنوان «sol invictus» به معنای «خورشید همواره پیروز». این نوشته به معنی دیگری از مهر یا میترا، «خورشید» تاکیید می‌کند.
پیشتر مهرگان با نام بغ یادی، بگ یادی (bāgayādi) به کار می‌رفته‌است، بر این اساس برخی بخش نخست این نام را baga- «بغ، خدا» و بخش دوم را yāda- «ستایش» و در کل به معنی «خدایان ستایش» می‌دانند. میترا در میان ایرانیان با لقب «بغ» بیان شده، به همین جهت احتمال اینکه منظور از«بغ» در بخش نخست واژه همان «میترا» و احتمال اینکه بخش دوم صورت صرف شدهٔ از
yad به معنی «جشن» باشد در مجموع می‌توان آنرا «جشن بغ»، «جشن میترا» یا «جشن مهر» ترجمه کرد در تاریخ طبری چنین آمده‌است: فریدون سر بیوراسب (ضحاک) را با گرز سرخمیده‌ای بکوفت، پس او را به کوه دماوند برد و دست و بازویش را محکم ببست و به چاه افکند و فرمان داد که روز مهرماه مهروز را عید بگیرند. و این همان جشن مهرگان است.
مهرگان همچون نوروز دارای اعتدال کیهانی است. اندازه شب و روز در مهر برابر می‌شود و شاید از همین رو این ماه را به نام مهر که ایزد داوری و عدالت و دادگستری است گذاشته‌اند. همچنین مهر برابر است با پایان فصل برداشت کشاورزی. از این رو زمان مناسبی برای جشن و شادی و استراحت کشاورزان که عمده مردمان دوران کهن بودند است. همچنین این حاکمان در این
زمان خراج و مالیات را از مردم می‌ستاندند و از این رو برای دولتهای عرب و ترک و مغول که بر ایران چیره شده و با فرهنگ آنان بیگانه بودند هم مهرگان رسمیت داشت. برخی بر این باورند که در دوره‌هایی نوروز ایرانی، نوروز پاییزی بوده‌است و نوروز بهاری سپس بر آن غلبه یافته‌است. کومون خاورشناس و دانشمند بلژیکی در کتاب خود «آیین میترا» چنین می‌گوید: «.. بدون تردید، جشن مهرگان که در کشورهای روم باستان، روز پیدایش خورشید نامیده می‌شد و آن را «سل ناتالیس این وکتی» یعنی «روز زایش خورشید شکست ناپذیر» می‌گفتند که به بیست و پنجم ماه دسامبر کشیده شد و شماری زیاد از عیسویان پیش از عیسی مسیح به آیین مهرپرستی گرویدند و پس از گسترش دین مسیح در اروپا، روز زایش مسیح قرار داده شد. چون عیسویان نمی‌خواستند این روز را جشن بگیرند به نام زاده شدن عیسی جشن گرفتند.» انگونه که از مجموع منابع موجود، همچون نگاره‌ها و متون باستانی و نوشته‌های مورخان و دانشمندان قدیم ایرانی و غیر ایرانی (مانند فردوسی،بیرونی، ثعالبی، جهانگیری، اسدیِ توسی، هرودوت، کتسیاس، فیثاغورث،...) و نیز آثار شاعران و ادیبان (مانند جاحظ، رودکی، فرخی، منوچهری، سعد
سلمان،...) دریافته می‌شود، مردمان در این روز تا حد امکان با جامه‌های ارغوانی (یا دستکم با آرایه‌های ارغوانی) بر گرد هم می‌آمده‌اند؛ در حالی که هر یک، چند «نبشته شادباش» یا به قول امروزی، کارت تبریک برای هدیه به همراه داشته‌اند. این شادباش‌ها را معمولاً با بویی خوش همراه می‌ساخته و در لفافه‌ای زیبا می‌پیچیده‌اند. در میان خوان یا سفره مهرگانی که از پارچه‌ای ارغوانی رنگ تشکیل شده بود، گل «همیشه شکفته» می‌نهادند و پیرامون آنرا با گل‌های دیگر آذین می‌کردند. امروزه نمی‌دانیم که آیا گل همیشه شکفته، نام گلی بخصوص بوده‌است یا نام عمومیِ گل‌هایی که برای مدت طولانی و گاه تا چندین ماه شکوفا می‌مانند.
در پیرامون این گل‌ها، چند شاخه درخت گز، هوم یا مورد نیز می‌نهادند و گونه‌هایی از میوه‌های پاییزی که ترجیحاً به رنگ سرخ باشد به این سفره اضافه می‌شد. میوه‌هایی مانند: سنجد، انگور، انار، سیب، به، ترنج (بالنگ)، انجیر، بادام، پسته، فندق، گردو، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرما، خرمالو و چندی از بوداده‌ها همچون تخمه و نخودچی. دیگر خوراکی‌های خوان مهرگانی عبارت بود از آشامیدنی و نانی مخصوص. نوشیدنی از عصاره گیاه «هَـئومَـه/ هوم» که با آب یا شیر رقیق شده بود،فراهم می‌شد و همه باشندگان جشن، به نشانه پیمان از آن می‌نوشیدند. نانِ مخصوص مهرگان از آمیختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهیه می‌گردید. غله‌ها و حبوباتی مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن. دیگر لازمه‌های سفره مهرگان عبارت بود از: جام آتش یا نوکچه (شمع)، شکر، شیرینی، خوردنی‌های محلی و بوی‌های خوش مانند گلاب. آنان پس از خوردن نان و نوشیدنی، به موسیقی و پایکوبی‌های گروهی می‌پرداخته‌اند. سرودهایی از مهریشت را با آواز می‌خوانده و اَرْغُـشت می‌رفته‌اند (می‌رقصیده‌اند). شعله‌های آتشدانی برافروخته پذیرای خوشبویی‌ها (مانند اسپند و زعفران و عنبر) می‌شد و نیز گیاهانی چون هوم که موجب خروشان شدن آتش می‌شوند.از آنجا که نشانه‌های بسیاری، همچون تندیس‌ها، کتیبه‌ها و سنگ‌نگاره‌ها (از جمله نگاره‌های میترا در نمرود داغ و کوماژن)، از رواج آیین مهر در آسیای کوچک (آناتولی) حکایت می‌کند؛ بعید نیست که «سماع»های عارفانه پیروان طریقه «مولویه» در شهر قونیه امروزی، ادامه دیگرگون شده همان ارغشت‌های میترایی باشد. در پایان مراسم، شعله‌های فروزان آتش، نظاره‌گر دستانی بود که بطور دسته‌جمعی و برای تجدید پایبندی خود بر پیمان‌های گذشته، در هم فشرده می‌شدند.

منابع:
www.amordadnews.com/neveshtehNamyesh.aspx?NId=10563
تاریخ طبری
جشن میتراکانا، جشن مهرگان

۱۳۹۲ مهر ۲, سه‌شنبه

تاکید رییس بانک مرکزی دولت روحانی بر کنترل دستوری نرخ ارز

امروز دوم شهریور یکهزار و سیصد و نود و دو است و بانک مرکزی به ریاست
سیف در دوران ریاست جمهوری روحانی و بر خلاف یکی از شعارهای انتخاباتی وی
قصد دارد تا بر ادامه تأمین کسری بودجه عمومی از محل فروش ارز در بازار
آزاد کسب درآمد نماید.اقدامی که با توجیه منطقی بودن نرخ 29000 ریالی هر
دلار بعنوان کف قیمت و تصمیم وی بر تثبیت این کف قیمت نیز برعکس شعار
چند روز قبل وی ، و قبل از ریاست بر بانک مرکزی یعنی اجازه به شناور بودن
و تک نرخی شدن ارز خواهد بود و در مسیر خطای روسای سابق وی ..
براستی کدام منطق معادله بازار توجیه گر این است که اقتصاد ایران و پایه
پول ملی باید بی ارزش ترین واحد پولی جهان بماند؟ این بهانه که با این
کار صادرات بیش از واردات خواهد بود هم شوخی مضحکی بیش نیست چه یسا که
مشکل صادرات ما در تفاوت تکنولوژی محصولات وطنی در قیاس محصولات دیگر
کشورها است نه در تفاوت ارزی.. و واردات در این حجم هم بیشتر بدلیل همان
نبود تکنولوژی و کارخانه و کیفیت در رابطه با تولید محصولات در داخل
کشور! بعنوان نمونه با وجود تولید لوازم خانگی در داخل کشور و برغم کمتر
بودن بهای آنها در مقایسه با برند های خارجی ، اکثر ایرانیان از محصولات
شرکت های خارجی استفاده میکنند حال آنکه تکنولوژی این محصولات چندان هم
پیچیده نیست..
این موضوع که مسؤلین اقتصادی مردم را بی سواد و جیگر فرض میکنند گویی حتی
در دولت تدبیر و امید نیز ادامه خواهد یافت و در بر همان پاشنه فدای
منافع اکثر مردم مزد بگیر و کم بضاعت که پشتیبان اصلی نظام بوده اند در
مقابل منافع اقلیت رانت خواری که خود و خانوادشان در خارج از مرزها و در
سرزمین دشمنان همواره در حال تحصیل و تجارت و تفریح هستند خواهد چرخید!
این تصمیمات نشان میدهد که همچنان توده را همچون گوسفند چه در عروسی و چه
در عزا سر میبرند وتغییر سیاستمردان و جناحها در دوران بعد از انقلاب هیچ
ثمر و فایده ای برای عوام نداشته است و تنها در زمان انتخابات است که سخن
از منافع مردم مطرح است و پس از آن همچنان برخی از برخی دیگر برابرترند!

۱۳۹۲ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

به مناسبت سالروز درگذشت یار مصدق و بنیانگذار نهضت آزادی طالقانی:معترض همیشگی قدرت مطلقه

سید محمود علایی طالقانی، سیاست‌مدار از فعالین نهضت ملی شدن نفت و نهضت
مقاومت ملی، از بنیانگذاران جبهه ملی دوم، از بنیانگذاران نهضت آزادی
ایران، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و نخستین امام جمعه تهران پس از
انقلاب. طالقانی را با آن صدای خس خس سرفه ها، با آن سیگارت هما فیلتر
دار، با آن نشستن بر روی زمین در مجلس خبرگان قانون اساسی، با نهیبی که
در نماز جمعه زد و گفت «می دانم چرا با شورا مخالف اید» و با آن سیمای
مهربان و سینه بی کینه که از پی سال ها مشقت هیچ انتقامی را بروز نمی
داد.
تا پیش از ارتحال امام خمینی تاریخ ایران تشییع جنازه ای به شکوه وداع با
پیکر طالقانی به خود ندیده بود. چندان که مراسم تدفین در روز نخست امکان
پذیر نشد و به روز بعد موکول شد.
طالقانی با بطن و متن جامعه رابطه داشت و قهرمان ملی - تختی - سراغ او می رفت .
وی در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی (برابر با روز یکشنبه ۴ ربیع الاول ۱۳۲۹
قمری) در خانواده‌ای اهل علم و دارای روحیات انقلابی در روستای گلیرد
طالقان دیده به جهان گشود، پدرش ابوالحسن علایی طالقانی نخستین استاد وی
بود. در اسفند سال ۱۳۱۶ با بتول اعلایی فرد ازدواج می‌کند.
تحصیلات ابتدایی را نزد پدر آغاز کرد و پس از آن در مدارس رضویه و فیضیه
قم تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد. در سال ۱۳۱۷ پس از
گذران تحصیلات در مدرسه فیضیه و رضویه قم از عبدالکریم حائری یزدی اجازه
نامه اجتهاد دریافت و در سال ۱۳۱۸ برای تدریس در مدرسه سپهسالار راهی
تهران شد.
طالقانی یکی از مخالفان فعال حکومت پهلوی بود و در موقعیت‌ها و شرایط
مختلف به مخالفت با رویه‌های جاری در حکومت دودمان پهلوی پرداخت و چندین
بار در پی دستگیری روانه زندان شد. طالقانی از طرفداران دکتر مصدق و از
اعضای جبهه ملی بود و در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد به فعالیت در نهضت
مقاومت ملی پرداخت او در سال ۱۳۳۹ جزء هیات موسس جبهه ملی دوم بود و در
کنگره ۱۳۴۱ جبهه ملی از سوی شرکت کنندگان در کنگره به عضویت در شورای
مرکزی انتخاب شد . طالقانی سخنرانی افتتاحیه کنگره جبهه ملی ایران را
انجام داد. او همچنین در سال ۱۳۴۰ به اتفاق مهندس بازرگان و دکتر سحابی
نهضت آزادی ایران را بنا نهاد و تا پایان عمر عضو این مجموعه بود .
او در دوره‌های مختلف و شرایط گوناگون نظیر نهضت ملی شدن نفت ، نهضت
مقاومت ملی ، کودتای ۲۸ مرداد، وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به مخالفت علنی با
رویکردهای جاری حکومت پهلوی پرداخت و همچنین بارها به دلایل مختلف نظیر
پنهان کردن سید مجتبی نواب صفوی که در آن زمان فراری محسوب می‌شد یا
ارائه آموزش‌های مذهبی و مبارزاتی و انتشار اعلامیه‌های اعتراضی به تبعید
و زندان محکوم شد.
وی پس از پیروزی انقلاب ایران در بهمن ۱۳۵۷ سمت های مختلفی را بر عهده
گرفت. نخست، پس از ترور مرتضی مطهری، ریاست شورای انقلاب اسلامی را عهده
دار شد و پس از آن، با رای مردم تهران در ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ به عنوان نماینده
این شهر راهی مجلس خبرگان قانون اساسی شد و در مرداد همان سال به عنوان
امام جمعه تهران منصوب شد و تا قبل از مرگ ۵ نماز جمعه را برگزار کرد

۱۳۹۲ شهریور ۱۱, دوشنبه

نهم شهریور سالگرد درگذشت فرهاد مهراد! یاد و خاطرش گرامی باد!

نهمين فرزند مرحوم رضا مهراد ،كاردار وزارت امورخارجه دولت ايران در كشورهاي عربي ،روز بيست و نهم دي ماه 1322 در تهران متولد شد.
اخلاق و رفتار آخرين فرزند خانواده مهراد آنقدر متفاوت بود كه هميشه از سوي اطرافيان به "تقليد از بزرگترها" متهم مي شد.
سه سال بيشتر نداشت كه علاقه به موسيقي او را وادار ميكرد تا پشت در اتاق برادرش بنشيند و تمرين ويلون او و دوستانش را گوش كند.چندی بعد يكي از دوستان برادرش متوجه علاقه فرهاد به موسيقي ميشود و از خانواده او ميخواهد كه سازي براي او تهيه كنند.
با اصرار برادر بزرگتر يك ويلون سل براي او تهيه ميكنند و تمرينات فرهاد آغاز ميشود.
عمراین تمرينات از 3 جلسه فراتر نرفت، چرخ روزگار ساز او را شكست و به قول فرهاد:"ساز صد تكه و روح من هزار تكه شد."
و از آن پس بازهم دل سپردن به تمرينات برادر بزرگتر تنها سرگرمي و ساز تبديل به روياي فرهاد شد.
در سالهای مدرسه استعداد او در زمينه ادبيات آشكار و ادبيات تبديل به دلمشغولي او ميشود و در آستانه ورود به دبيرستان تمايل به تحصيل در رشته ادبيات پيدا ميكند.
اما عليرغم نمرات ضعيفش در دروسي غير از ادبيات و زبان انگليسي ،مخالفت عموي بزرگش در غياب پدر، او را مجبور به ادامه تحصيل در رشته طبيعي ميكند.و عاقبت دلسپردگي به ادبيات و بي علاقگي به دروس مورد علاقه عمويش سبب ميشود تا در كلاس يازدهم ترك تحصيل كند.
پس از ترك تحصيل با يك گروه نوازنده ارمني آشنا ميشود و با استفاده از سازهاي آنان به صورت تجربي نواختن را مي آموزد و مدتي بعد به عنوان نوازنده گيتار در همان گروه شروع به فعاليت ميكند.
گروه راهي جنوب ميشود تا در باشگاه شركت نفت برنامه اجرا كنند و اولين شب اجراي برنامه رهبر گروه به بهانه غيبت خواننده گروه از فرهاد ميخواهد تا او جاي خواننده را پر كند.
وسواس شديد فرهاد در اداي صحيح كلمات و آشنايي او با ادبيات ملل چنان در كار او موثر بود كه وقتي ترانه اي به زبان ايتاليايي ،فرانسوي و يا انگليسي اجرا ميكرد كمتر كسي باور ميكرد كه زبان مادري اين هنرمند فارسي باشد و همين خصوصيت باعث درخشش گروه و تمديد مدت برنامه گروه ارمني شد.
مدتي بعد فرهاد فعاليت انفرادي خود را آغاز ميكند و براي اولين بار در سال 42 راهي برنامه تلويزيوني "واريته استوديو ب " ميشود و مخاطبان بيشتري مي يابد.
مدتي بعد فرهاد در يكي از كنسرتهاي بزرگي كه به مديريت مجله "اطلاعات جوانان" در امجديه برگزار شد هنرنمايي كرد.
در اين برنامه فرهاد چند ترانه با گيتار اجرا ميكند و بيش از پيش مورد توجه تماشاگران و قرار ميگيرد.
از سال ۴۵ همكاري فرهاد با "black cats" در كلاب كوچيني آغاز ميشود. شهبال شب پره (پركاشن) ،شهرام شب پره (گيتار)، هامو(گيتار)،حسن شماعي زاده (ساكسيفون) و منوچهر اسلامي (ترومپت) و فرهاد به عنوان خواننده و نوازنده گیتار و پیانو.
منوچهر اسلامي كه از فرهاد به عنوان پايه اصلي Black Cats ياد ميكند با اشاره به استعداد فرهاد مي گويد:"فرهاد با اينكه نت نميدانست و موسيقي را از راه گوش آموخته بود نياز چنداني به تمرين نداشت.او با چند بار زمزمه كردن شعر ،ساز و صدايش را با بقيه گروه هماهنگ ميكرد.در واقع او به احترام ديگر اعضا در جلسات تمرين حاضر مي شد."
در همين دوران يعني در اوج فعاليت Black Cats ،دوستداران فرهاد ترانه "اگه يه جو شانس داشتيم" يعني اولين اثر فرهاد به زبان فارسي را در فيلم "بانوي زيباي من" شنيدند.
پس از مدتی فرهاد، از بلک کتز جدا و برای دیدار خواهرش راهي انگلستان ميشود. در طول سفر كه قرار بود 2 ماه به طول انجامد يكي از تهيه كنندگان سرشناس انگليسي به سراغ او مي آيد و پيشنهاد انتشار آلبومي با صداي فرهاد را مطرح ميكند.
اما بيماري فرهاد و بروز مشكلات متعدد شخصي باعث ميشود تا انتشار آلبوم در حد حرف باقي بماند و سفر 2 ماهه بيش از يكسال طول بكشد.
پس از بازگشت به ایران فرهاد باز هم با گروه بلک کتز برای مدت کوتاهی همکاری می کند. سال 48 فرهاد ترانه "مرد تنها" ،با شعر شهيار قنبري و موسيقي اسفنديار منفردزاده،را براي فيلم "رضا موتوري" ميخواند.
ترانه "مرد تنها" كه پس از اكران فيلم در قالب صفحه گرامافون راهي بازار شده بود آنچنان طرفدار مي يابد كه فرهاد تبديل به يك ستاره ميشود.
چون هميشه معتقد بود بايد شعري را بخواند كه خود به آن اعتقاد دارد و در واقع آن شعر بايد به شكلي زبان حال او باشد پس از "مرد تنها" تعداد محدودي ترانه يعني ترانه هاي "جمعه"،"هفته خاكستري"،"آيينه ها"(51-1350)را خواند.
و با افزايش تنشهاي سياسي در ايران در دهه پنجاه ترانه هاي "شبانه1" ،"خسته"، "سقف"،"گنجشگك اشي مشي"،"آوار"،"شبانه2" با اشعاري از احمد شاملو، شهيار قنبري و ایرج جنتی عطایی و صداي فرهاد منتشر و تبديل به سرود اتحاد مردم شدند.
يك روز بعد از انقلاب در ايران يعني در روز 23 بهمن 1357 مرحوم سياوش كسرايي ترانه وحدت را به اسفنديار منفردزاده مي سپارد و در همان روز صداي فرهاد در ستايش آزادي و آزادگي در تلويزيون ملي طنين انداز شد.
سالهايي كه وحدت هم مجوز ميخواست:
پس از انقلاب فرهاد،خواننده انقلابي ،از ادامه كار منع و تقاضاهاي چندباره او براي انتشار مجدد آثارش با مخالفت روبرو شد. البته در همين سالها كه حتي از انتشار مجدد ترانه "وحدت" به بهانه "تكراري بودن" جلوگيري مي شد شخص با نفوذي بدون كسب مجوز ازخواننده،آهنگساز يا شعراي اين ترانه ها آلبومي با نام وحدت و با مجوز رسمي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را راهي بازار كرد.
بالاخره سال 1372 پس از 15 سال آلبوم جديد فرهاد،"خواب در بيداري"،مجوز انتشار دريافت كرد و تبديل به پر فروش ترين شد.
پس از انتشار "خواب در بيداري" ،فرهاد كه از انتشار آلبوم بعدي خود در ايران نا اميد شده بود در سال 1376 آلبوم "برف"را در ايالات متحده آمريكا ضبط و منتشر كرد، اين آلبوم يك سال بعد در ايران اجازه انتشار یافت.
چندی پس از آن، فرهاد درصدد تهيه آلبومي با نام "آمين" كه ترانه هايي از كشورها و زبانهاي مختلف را در خود جاي ميداد ،برآمد.

از مهر ماه 1379 بيماري فرهاد جدي شد،اما فرهاد از حركت بازنايستاد. آن
روزها هيچ چيز جز مرگ نمي توانست او را از تهيه آلبوم " آمين" بازدارد
،كه بازداشت… فرهاد به بیماری هپاتیت سی مبتلا بود و
در نتیجهٔ عوارض کبدی ناشی از آن در خرداد ۱۳۸۱ برای درمان به لیل در
فرانسه رفت و در ۹ شهریور همان سال پس از مدتی اغما در بیمارستان، در سن
۵۹ سالگی درگذشت و در ۱۳ شهریور در گورستان تیه (قطعه ۱۱۰، ردیف ۷، سنگ
۲۳) در پاریس دفن شد.

در وبسایت ویکی پدیا در شرح زندگی فرهاد آمده است:فرهاد از خوانندگان راک ایرانی بود و نخستین آلبوم راک اند رول ایران رامنتشر کرد.
او به عنوان یکی از سیاسی‌ترین خوانندگان ایران شناخته می‌شود. فرهاد در اوایل دهه ۱۳۵۰ شعرهایی با مضامین سیاسی می‌خواند و مدتی زندانی سیاسیبود.فرهاد بعداً از انقلابیون شد و در زمستان ۱۳۵۷ ترانه انقلابی «وحدت»را خواند، اما پس از انقلاب تا سال ۱۳۷۲ از ادامه کار منع شد.
 با وجود آنکه فرهاد در زمان حیات مورد غضب جمهوری اسلامی ایران بود اما پس از فوتش ترانه هایش بارها همراه با تصاویری از رهبران و شهیدان انقلاب از صدا و سیما پخش گردید و حتی حکمی که در مرداد سال قبل مبنی بر عدم پخش آثارش و بنا بر درخواست خانواده اش از سوی دادگاه صادر شده بود نیز نتوانسته مانع این اقدام صدا و سیما شود. آثاری که در زمان حیات اجازه اجرا در داخل کشور را نداشتند.
او پس از لغو یکی از کنسرتهایش در تهران در ساعاتی قبل از اجرا با اجاره یک وانت و پشت همان وانت و جلوی همان تالار اقدام به خواندن و نواختن آهنگهایش نمود تا تعهد خود را به علاقه مندانش باری دیگر نشان دهد..
بنده افتخار آنرا داشتم که در نوجوانی دیداری با این اسطوره موسیقی داشته باشم،دیداری که قرار بود منجر به آموزش موسیقی من و افتخار شاگردی وی گردد .. اما حیف که اجل مهلتش نداد.
منابع:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D9%87%D8%A7%D8%AF_%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AF
http://www.farhadmehrad.org/fa/bio.htm

۱۳۹۲ شهریور ۶, چهارشنبه

جشن شهریورگان

شهریورگان یا آذر جشن از جملهٔ جشنهای دوازدگانهٔ سال ایران باستان بوده
است و از شمار جشن‌های آتش است. روز چهارم از هر ماه به نام شهریور
می‌باشد و چهارم ماه شهریور جشن شهریورگان می‌باشد.

به موجب یزدان‌شناسی اوستایی شهریور میان امشاسپندان یا ملائک و ایزدان
شش گانه از لحاظ مرتبت و مقام دومین است. نخست بهمن و دوم شهریور. این
نام در اوستا خشتر وئیریه آمده که جزء اول به معنی کشور و پادشاهی و جزء
دوم به معنی آرزو شده می‌باشد پس رویهم به معنی پادشاهی یا کشور آرزو شده
و مجازاً به مفهوم عام از آن بهشت نیز اراده شده است.

چنانکه همهٔ امشاسپندان دارای دو وجه مینوی و زمینی هستند این امشاسپند
در جهان مینوی نمایندهٔ قدرت و شهریاری مطلقهٔ اهورامزدا و در زمین
نگاهبانی و سرپرست فلزات و جنگ ابزارها و سلاح‌ها بدو محول است. ما نمی
دانیم چرا شهریورگان از شمار جشنهای آتش به شمار می‌رفته است.

۱۳۹۲ مرداد ۲۳, چهارشنبه

هاشمی و تداعی تلخ این عکس و این خاطره! آنچه هاشمی برای صباغیان و سحابی در مجلس پسندید امروز دیگران برایش میپسندند.

روزنامه بهار در مطلبی درباره تهمت ها و توهین های وارده به هاشمی و
خانواده اش در صحن علنی مجلس نوشت:

همین دیروز یک نماینده با کسوت روحانیت بار دیگر به فرزند او در مقابل
دهها میلیون بیننده که از طریق گیرنده تلویزیون‌های خود جلسه علنی مجلس
را به طور زنده مشاهده می‌کردند، تهمت دزدی زد! خیلی راحت. آن هم در
مملکتی که مدیران مسئول رسانه‌هایش در تیراژهای اندک چند هزار نسخه‌ای،
به خاطر چاپ نام یک متهم عادی قبل از حکم دادگاه، به محکومیت جزایی دچار
شده‌ و می‌شوند، چون قانون این را می‌گوید که حتی در صورت محکومیت یک
متهم در دادگاه، کسی و رسانه‌ای حق انتشار نامش را تا قبل آن حکم ندارد.
اما پارادوکس گیج‌کننده آنجاست که در همین مملکت و بدون هیچ حکم محکومیت،
تشکیل دادگاهی و حتی ابلاغ رسمی اتهامی، در مقابل میلیون‌ها بیننده رسانة
ملی‌ات و در خانه‌ملت‌ات، نامت و نام خانوادگی‌ات را قهرمانانه و
طلبکارانه ببرند و با صدای رسا بانگ برآرند که ایهاالناس: اینها دزدند،
دله دزدند، فتنه‌گرند، جاسوسند و….! سالهاست «کک» کسی هم نمی‌گزد، همان
گونه که دیروز کک کسی نگزید و رییس مجلس به یک تذکر ساده اکتفا کرد؛
همین!

… این تلخی و چرخ روزگار، هاشمی و هاشمی‌ها را گاهی اوقات در
تنهایی‌هایشان به این فکر فرو ببرد که تاوان کشت و زرع گذشته خود را
نمی‌دهند. برای مثال آقای هاشمی، آیا تاوان نوع مدیریت و بناگذاری نوع
تعامل با منتقدان در مجلس شورای اسلامی (دوره اول) را که ریاستش را
برعهده داشت، نمی‌دهد؟

خاطره و عکس زیر گواه تلخی و پی‌گذاری بدعت‌های ناروا در مجلس است که
حالا دامان همان روحانی جوان و خندان در سمت راست تصویر زیر در جایگاه
ریاست مجلس دوره اول را گرفته است! در این تصویر عبرت‌آموز، هاشمی در چهل
و چند سالگی گذر عمر می‌کرد و حالا اما در هشتاد سالگی است. با این تفاوت
که حالا رییس‌ مجلس نهم، حتی نامه فرزند متهم شده به «دله دزد» بودنش را
هم نمی‌خواند و به قرائت چند سطر بی‌اثرش اکتفا می‌کند! اینجاست که هاشمی
یقننا این عکس و این خاطره مرحوم سحابی را هرگز دوست ندارد. نه ببیند و
نه بخواند؛ اما شما ببینید و بخوانید و …!

مرحوم مهندس عزت‌الله سحابی در خاطرات خود از یک جلسه مجلس دوره اول
نوشته است: «آبان، پیش از پایان نطق پیش از دستور آقای صباغیان، در حالی‌
که یکی‌ دو دقیقه از وقت ایشان باقی بود، ناگهان در مجلس جنجال به‌پا شد
و یکی از روحانیون مجلس به‌نام آقای قره‌باغی نماینده ارومیه، از جای خود
برخاست و فریاد زد که "نگذارید این لیبرال‌ها حرف بزنند" و به‌ طرف
تریبون حرکت کرد تا صباغیان را از تریبون به پایین بکشد.

صباغیان در مقابل وی مقاومت کرد ولی روی او دست بلند نکرد. در همان حال،
عده‌ای فریاد برآوردند که دارند قره‌باغی را کتک می‌زنند. از آن‌ طرف،
مهندس معین‌فر نیز از جای خود برخاست تا به کمک صباغیان برود ولی هنوز به
جلوی تریبون نرسیده، عده‌ای از نماینده‌ها بر سر وی ریختند. آقای هاشمی
هم که ریاست مجلس را بر عهده داشت، ساکت و آرام و با لبخند و بسیار
خونسرد به جریان نگاه می‌کرد. مهاجمان علاوه‌ بر ایراد ضرب و جرح و کتک‌
زدن معین‌فر و صباغیان، فحش‌های رکیک و ناموسی هم به آنها می‌دادند. از
جمله مهاجمان آقایان هادی غفاری، اسدی‌نیا، دهقان و … بودند. تعداد آنها
پنج نفر بود.

مکالمات آن روز مجلس، طبق معمول از رادیو پخش می‌شد و اتفاقا فرزندان
آقای معین‌فر که از طریق رادیو به مذاکرات گوش می‌دادند، آن را روی نوار
ضبط کردند. آقای هاشمی در جریان آن زد و خورد و در حالی‌که معین‌فر زیر
مشت‌ و لگد آقایان قرار داشت، فقط می‌گفت آقایان خونسردی خود را حفظ کنید
و تنها در یک جا با صدای بلند فریاد زد که "آن اسلحه را بگذار توی جیبت!"
یعنی معلوم بود که در آن‌ میان، یکی از افراد اسلحه هم کشیده بود. این در
حالی بود که در صحن مجلس کسی نیابد با اسلحه حاضر می‌شد!

آنچه روز جمعه‌ آن هفته اتفاق افتاد، از اصل موضوع مهم‌تر بود. در روز
جمعه آن هفته، آقای هاشمی‌ رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه گزارش واقعه
را بیان کردند ولی گزارش آقای هاشمی، خلاف واقع بود. در آنجا آقای هاشمی
گفت که صباغیان بیشتر از وقت قانونی صحبت کرد و ما به وی اخطار کردیم ولی
ایشان گوش نداد و یکی از آقایان که می‌خواست صحبت کند، به پای تریبون
آمد. درحالی‌که همه آنها خلاف حقیقت بود ….»

آن نماینده‌های تندروی آن روز یعنی هادی غفاری بعدا اصلاح‌طلب شد و عادل
اسدی‌نیا «نماینده اهواز» هم به خارج رفت، مقیم اروپا شد و ضدانقلاب شد!
و… اما مهندس سحابی و صباغیان با همه سختی‌هایی که در این سه دهه متحمل
شدند، در ایران ماندند و بر همان عقیده و مرام اولیه‌اشان اصرار ورزیدند.
سحابی دو سال پیش دارفانی را وداع گفت و دختر مظلومش؛«هاله» هم در مراسم
تشییع پدرش آنگونه جان سپرد و صباغیان، معین‌فر، یزدی و … همچنان در
تهران زندگی می‌کنند همچون هاشمی وارد دهه هشتم عمر شده‌اند. آنها البته
و به احتمال زیاد روز دوشنبه که مثل میلیون‌ها ایرانی، شاهد هتاکی و
افترازنی آن نماینده، به هاشمی و خانواده‌اش بودند با خود شعر خاقانی را
زمزمه می‌کردند که:

هان ای دل عبرت بین/ از دیده نظر کن هان!

۱۳۹۲ مرداد ۱۶, چهارشنبه

معتدل ترین اظهار نظر از در بعد از انتخابات سال نود و دو از زبان سرلشکر فیروز آبادی رییس ستاد کل نیروهای مسلح

سردار فیروز آبادی در حاشیه مراسم آغاز به کار سازمان سینمایی و هنرهای
نمایشی و سازمان هنری و ادبیات دفاع مقدس که صبح امروز چهارشنبه 16
مردادماه در سالن کوثر سازمان عقیدتی ـ سیاسی ارتش برگزار شد با بیان
آنکه مجلس شورای اسلامی برای تشکیل دولت جدید باید مدرس‌وار عمل کند.
خاطر نشان ساخت:نیروهای مسلح برای کسب درآمد و گرفتن کار مردم به صحنه
نیامدند و خود را رقیب مردم و تولیدکنندگان داخلی نمی‌بینند. آنها
امکانات خود را به دولت ارائه می‌کنند تا هر کجا که پیمانکاری نبود و
دسترسی به امکانات اجرایی وجود نداشت و یا اجرای کاری برای نیروهای داخلی
به صرفه نبود، با خدمتی بسیجی‌وار به انجام آن کار بپردازند و هرگاه که
دولت نیازی به این امکانات حس نکند نیز این امکانات به درون نیروهای مسلح
بازمی‌گردد، کمااینکه امروزه صنعت دفاعی و مهندسی نظامی و پدافند غیرعامل
ما در اوج است.
فیروزآبادی تاکید کرد: همه مردم باید مرزهای اسلام، فرهنگ و استقلال
ملی‌مان را حفظ کنند که در این میان نیروهای مسلح، روحانیت و جامعه هنری
هر کدام عهده دار حراست از مرزهایی هستند که برای آنها تعریف شده است.
بنده به نوبه خود از درایت و گستردگی افق دید ایشان در شرایط نفس گیر و
سخت کنونی تشکر میکنم.

۱۳۹۲ مرداد ۱۳, یکشنبه

یاسر قنبرلو در توصیف تمام شدن دوره احمدی نژاد میگه:



سهم ما فيلم هاي هندي بود
مـُـســـتند ها به ما نيامده است
ما كجا و دوازده تا صـــفر !
اين عدد ها به ما نيامده است

مثل اين بي سوادها شده ام
بايد از چند بــشمرم تا چند ؟
ــ دوستان ــ قبل از آخر ِ پاييز
جوجه ها را يكي يكي كـشتند

بخت ِ ما رفته بود برگردد
بخت ِ ما رفته بود مهماني
هـفـت سال است برنمي گردد
از سفرهاي بين ِ استاني

سهم ما ، بوسه هاي در كوچه
سهم ما ، حــســرتي كه بايد خـورد
چند صـِـفــر است ، بعد ِ چند عدد
كه تو را زير ِ سقف خواهد برد !؟

چاه ، بسيار و سنگ افتاده
دست ِ يك مشت ، مست و ديوانه
ما كجا و دوازده تا صفر !
سهم ما ، عادتي ست ماهانه ...

۱۳۹۲ مرداد ۱۲, شنبه

اسکندر دوم برای بار دوم سرزمین هخامنشیان را به آتش کشید

نحسی حضور دولت  و مشایی علیرغم سر دادن شعار (صرفا شعار) مکتب ایرانی در آخرین ساعات نیز دست از سر ایران و افتخارات ایران و آثار ایران و میراث ایران بر نداشت چنانچه در میان بهت همه علاقه مندان به وطن و تنها به خاطر بی مبالاتی مسولین میراث فرهنگی و شانه خالی کردن از تامین هزینه های یک رفتگر،باور کنید فقط یک رفتگر،معبد آپادانا چند بار متوالی و بر اثر گرمای هوا و انباشت زباله و شاخ و برگ به آتش کشیده شد!
در رسانه ها به ظرافت عنوان شده که اسکندر دوم برای بار دوم سرزمین هخامنشیان را به آتش کشید.
در این نوشته کار به هیچ یک از فساد ها و تباهی ها و گرانی های دولت فخیمه ندارم این که درآمد افسانه ای معادل درآمد صد سال اخیر کشور را به باد دادند و در این بین هر چه حلال خور را به فقر بردند هم کار ندارم.این که از معادن زنجان و کرمان و... انواع فلزات با ارزش همچون طلا استخراج و صادر میشود و بعد مردم چندین برابر قیمت آن را باید دلار بدهند و از خارج بخرند تا دولت هم عوارض و مالیات دوباره بگیرد و هم در لابی گری ارز گران به مردم بفروشد هم کار ندارم.من به اینکه سهم آنهایی که درون باند دولت نیستند از تمام ذخایر و منابع و معادن ایران حتی یک داروی بیهوشی هم نمیتواند باشد هم کار ندارم.به سهم فلسطین و لبنان از همان منابعی که به من متعلق نیست هم کار ندارم.
اما به اینکه دولت با وجود تمام بذل و بخشش هایش،با وجود تمام مسافرت های بی خاصیتش،با وجود میلیاردها خانه سازی برای ونزوءلا و گینه و .. هزینه یک کارمند خدماتی را حاضر نشده برای جلوگیری از همچین ضایعه ای تقبل کند کار دارم!
دولتی که برای مساله چنین پیش پا افتاده ای تدبیری نمیکند و در عین حال ادعای مدیریت جهان میکند به تصور من هدفی غیر از سر کار گذاشتن مردم ندارد.
واقعا خوشحالم که این کابوس امروز تمام شد!

۱۳۹۲ تیر ۳۰, یکشنبه

تحریف در ترجمه برنامه های صدا و سیما

در برنامه پنج شنبه شب 27 تیرماه 1392 و در برنامه ای که تحت عنوان جشن رمضان از شبکه پنج سیما به روی آنتن رفت و طی آن مجریان برنامه همچون آقای نظری میزبان خانمی میانسال و آلمانی الاصل ساکن ایران بودند که ایشان مسلمان شده بودند و به زبان انگلیسی خاطرات زندگی خود را بیان میکردند.بانوی دیگری نیز در برنامه حضور داشتند که زحمت ترجمه گفته های ایشان را برای بینندگان میکشیدند.اما در کمال ناباوری ایشون سخنانی را که تحت لوای ترجمه به خورد مخاطب میدادند کاملا متفاوت بود از آنچه که میهمان برنامه شرح میداد. به عنوان نمونه در بخشی از برنامه مجریان از ایشون سوال کردند که آیا نان در کشور شما مانند ایران محترم شمرده میشود؟ ایشون توضیح داد که ما 20 نوع نان در آلمان داریم و اگر شما به نانوایی برید برخلاف آنچه تو ایران هست به شما احترام میزارند و نان بنحوی پخته میشه که تا یکی دو روز تازه میمونه اما.. در کمال ناباوری بنده، که آشنایی مختصری به زبان انگلیسی و .. دارم مترجم این جمله را چنین ترجمه کردند که بله در آلمان هم مثل ایران خیلی نان مورد احترام است و ما در آلمان 20 نوع نان داریم!در ترجمه تمام گفته های ایشون همین روند تحریف با وقاحت تمام ادامه یافت بی انکه مسئولین برنامه پیش خود فکر کنند که ممکن است برخی از مردم به زبان انگلیسی آشنا باشند و آن وقت این تشت رسوایی دروغ و حیله آنهم در برنامه ای تحت عنوان جشن رمضان به زمین بیافتد آنهم در صورتی که هیچ حرف سیاسی یا نقدی از ایران یا مسئولین یا برنامه ها و ... صورت نگرفته بود و این مهمان آلمانی تنها زبان به تمجید وانکرده بود!
براستی این روند ثابت تحریف در ترجمه که علی الخصوص در شبکه خبر امری مرسوم گشته است میتواند به اعتماد مخاطب لطمه ای اساسی وارد کند، چنانچه فرضا " بنده اگر کوچکترین اعتمادی به رسانه ملی داشتم با مشاهده این وارونه نمایی اعتماد خود را به" تمامی" برنامه و اخبار و .. این رسانه میلی از دست دادم!
من که نفهمیدم این تحریف چه نفعی برای برنامه سازان جشن رمضان داشت!؟

۱۳۹۲ تیر ۱۷, دوشنبه

بازخوانی ترانه های قبل از انقلاب توسط خوانندگان نوظهور از رسانه ملی

در برنامه  روز تیرگان رادیو هفت آهنگی از آقای امیر کهکشانی پخش شد به نام تابستون که در اصل متعلق به هم آوایی دو خواننده بسیار محبوب قبل از انقلاب و البته مغضوب بعد از انقلاب میباشد. عرض بنده این نیست که چرا ترانه ای که بنا بر فرمایش انقلابیون خوانندگانش مهدور الدم بوده اند از رسانه ملی پخش شده است بلکه میخواهم عرض کنم که چرا کپی رایت را در مورد ترانه ها رعایت نمیکنیم. و اینکه این تب که برخی ترانه های قبل از انقلاب را بی کم و کاست از رسانه ملی اجرا میکنند آیا از نظر مهندس ضرغامی اشکالی ندارد؟
اگر این ترانه ها اشکالی ندارند که چرا باید آقای کهکشانی آنرا بازخوانی کنند خوب خود ترانه را مستقیم و بدون واسطه برای بینندگان پخش نمایند.
دم خروس پیدا است .... لا اقل دیگر قسم حضرت عباس نخورید!

۱۳۹۲ خرداد ۲۷, دوشنبه

جناب آقای روحانی فراموش نکنید که کدام طیف به شما رأی داد و از شما حمایت کرد

روحانی در اولین نشست خبری خود به عنوان رئیس جمهور در مقابل پرسش های خبرنگاران اصلاح طلب که از ایشان در مورد حمایت از زعمای اصلاح طلب و رفع حصر موسوی و کروبی و ادای دین به عارف با به گونه ای کلی گویی از زیر بار جواب شفاف شانه خالی کرد و گویا به مصلحت یا از سر فراموشی قولهای خود در میتینگ انتخاباتی ورزشگاه شهید افراسیابی را فراموش کرد.
به نظر بنده لازم است که به ایشان از همین ابتدا یاد آوری شود که آقای روحانی درست است که شما از الان رئیس جمهور همه مردم هستید اما آنهایی که شما را رئیس جمهور کردند را فراموش نکنید!! آنهایی که به وعده های شما اعتماد کردند همان طرفداران اصلاحات هستند. شمایی که از دادن قول استفاده از آقای عارف شانه خالی میکنید، فراموش نکنید که اگر آقای عارف به درخواست خاتمی احترام نگذاشته بود (که حق طبیعی وی بود )، نه تنها امروز شما بر مرکب قدرت سوار نبودید بلکه حتی شورای نگهبان برای اعتراض تان تره هم خورد نمیکرد.آن کسانی که به شما رأی دادند همان هایی هستند که به شعار تغییر دلخوش کردند وگرنه آنانی که شما سعی دارید از امروز مراعات شان نمایید به 4 کاندیدای دیگر رأی داده اند و اکثرا از بیخ شما را حتی قبول هم ندارند.
مبادا که که پشت هواداران واقعی خود را خالی کنید و خواسته های ما را فدای مصلحت هایی کنید که سایر کاندیداها نیز قطعا بهتر از شما بلد بودند.
نشاید که شما هم در آخر دوره خود همان حرف های خاتمی را تحویل مردم دهید و بروید که احمدی نژاد به همه ثابت کرد که اگر بخواهید میتوانید با قدرت خود از دیگران در مقابل زور محافظت کنید.اگر احمدی نژاد توانست که جلوی هزاران مدارک مثبته و واقعی بایستد پس شما هم حتما میتوانید از حق دفاع کنید.مبادا که به بهانه مصلحت و شرایط ، حقوق اجتماعی را فدای مسایل دیگر کنید.
این که شما سیاستمدارید و برای پیش برد اهدافتان میبایست سیاست ورزی کنید و بعضا در گفته های خود مراعات کاملا درست ، اما امیدوارم که این رویه همیشگی شما نباشد که همچون ماسبق اکثریت را فدای اقلیت پر قدرت کنید.
به نظر نگارنده از همین روز اول ما هم همچون جناح مقابل در مقابل کج روی های رئیس جمهورمان بایستیم و نگذاریم که تحت هر عنوان یا بهانه ای ، قولهای داده شده ایشان فراموش شود یا در عمل راه دیگری به غیر از آن چه وعده داده است بپیماید.رأی دادن تنها برای مردم اعتدال و امید نمی آورد آقای روحانی.این اعمال و رفتار و گفتار شماست که امید و اعتدال و عقلانیت می آورد.مردم تدارکاتچی نمیخواهند.

مبادا که سرنوشت موسوی و کروبی همچون سرنوشت آیت الله منتظری شود

مبادا که سرنوشت موسوی و کروبی همچون سرنوشت آیت الله منتظری شود


حسن روحانی با 51 % آراء رییس جمهور ایران شد. آرای دکتر روحانی از همان اعلامیه آغازین شمارش تا آخرین آمار همان 50 % و 51 % باقی ماند.البته برخی رسانه ها همچون سایت جرس میزان آراء جناب آقای روحانی را 62 % اعلام نموده بودند که در صورت صحت این ادعا باید گفت که شورای نگهبان و تیمهای متصله به آن 11 % نسبت به امانت مردم یا به عبارت رهبر انقلاب حق الناس اجحاف نموده اند. البته اگر این ادعا درست باشد در آنصورت نشان از عدم تمایل آن جناح محترم نسبت به اذعان پیروزی قاطع اصلاح طلبان ... و نه اکثریت مطلق مردم ، به سناریوهای دایی جان ناپلئونی است که باز هم نشان از صحت ادعای  4سال قبل موسوی و کروبی میباشد چرا که طرفداران طیف اصولگرا مع الوصف با توجه به خان گسترده نعمت نمیبایست به نماینده جناحی رأی بدهند که در گذشته چنین رانت های شیرینی  را بر نتابیده و بی شک این سفره رنگین را اگر نگوییم جمع، اما حتما محدود خواهد کرد.شعارهای مردم همیشه در صحنه در شب پیروزی نیز نشان داد که جنس شعارها همان جنس شعارهای جنبش سبز است ، پس چطور اقتدارگرایانی که در دوره قبل آن چنان پر هزینه پشت احمدی نژاد ایستادند و ننگ رسوایی همچون کهریزک را برای همیشه به جان خریدند اینبار از اسب به زیر آمدند و این مرکب چموش را پس از رام کردن به رقیب واگذار کردند؟
بدون شک امتداد وضعیت موجود و شرایط فوق العاده وخیم و پیچیده داخلی و تهدیدات بین المللی بدون دردسر نمیتوانست باشد و این همان چیزی بود که اصولگرایان به آن اعتراف کردند و در این که اصلاح طلبان ثابت کرده اند که بهتر میتوانند کشور را اداره کنند نیز جای بحث نیست!آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز بار دیگر نشان داد که به معنای کلمه سیاستمدار است و بنا بر گفته یکی از برادران خدوم سوپاپ اطمینان نظام* چرا که به اعتقاد اکثر صاحب نظران این پیروزی وامدار رایزنی ها و اقدامات شخص هاشمی میباشد.

(* چند روز مانده به انتخابات سال 88 یکی از برادران دلسوز نظام من رو که در جمعی در حال حمایت از آقای کروبی بودم فراخوند و از روی آگاهی بخشی به بیان ایرادات اصلاح طلبها و حزبهای متبوعه و دزدیهای آنها و غارتگری هاشون از بیت المال پرداخت و در نهایت هاشمی رو پدرخونده و عامل استکبار دونست من هم که در موضع بسیار ضعیفتری بنا به شرایط امنیت بودم و از طرفی هنوز تشت رسوایی های دولت فخیمه به زیر نیافتاده بود و از طرف دیگر میخواستم جوابی داده باشم به ایشون عرض کردم که اگر واقعا هاشمی اینقدر آدم بدی است که شما میگید و شما هم بنا بر ادعاتون ازش مدرک دارید چرا ایشون رو محاکمه نمیکنید و این پرونده ها رو رو نمیکنید تا امثال من هم اونطور که شما میخواید چشممون یه حقایق باز بشه که ایشون بعد از چند لحظه سکوت گفت "هاشمی سوپاپ اطمینان نظامه" و دیگه به حرفاش ادامه نداد.)

انتظار مردم از آقای روحانی این است که اجازه ندهند سرنوشت موسوی و کروبی و رهنورد همچون سرنوشت آیت الله منتظری گردد و فرصت سوزیها و اشتباهات آقای خاتمی را تکرار نکند و همانطور که در مناظره ها نشان داد با شجاعت  برای آزادی دلسوزان کشور و  هزاران اسیر دربند که بی شک دین بزرگی بر گردن مردم و اصلاح طلبان دارند اقدام نماید و به پشتوانه این رأی اکثریتی که در اختیار دارد نسبت به احیای حقوق شهروندی مردم ایران قدم گذارد و پشت حامیان امروز خویش را خالی نکند.
در آخر میخواهم از آقای احمدی نژاد تشکر کنم که نشان داد رییس جمهور چه قدرت و توانایی هایی دارد.

مجید روزخوش


استاد موسیقی ، جلیل شهناز از جهان مادی رخت بر بست

استاد کم بدیل موسیقی سنتی ایران درگذشت... این فقدانی است برای موسیقی غنی ایران که متاسفانه این روزها دیگر رونقی ندارد.

نوای تار جلیل شهناز هرگز نخواهد خفت!


۱۳۹۲ خرداد ۲۰, دوشنبه

شرکت در انتخابات، آری یا نه ؟

ایا هیچ راه حل قانونی برای اعتراض به شرایط حال حاظر کشور که اقتدارگرایان نسبت به حقوق ابتدایی افراد جامعه همچون آزادی بیان و حق رأی و سایر حقوق مدنی کمترین ارزشی قایل نیستند وجود ندارد؟

در تمام طول این سالها اصول 7،27،37،38و... قانون اساسی که بر آزادی های فردی و اجتماعی همچون اصل برائت قضایی و حق راهپیمایی،حقوق آزادی مطبوعات و ... تأکید می نمایند همگی نادیده گرفته شده و معترضین در بهترین سرانجام متحمل حبس های طولانی بوده اند. حتی اشخاصی که سالها در بخشهایی از حاکمیت صاحب منصب بوده اند و از فعالین انقلابی و ملتزم به قانون اساسی و یا بعضا از قهرمانان دوره پر افتخار هشت سال دفاع مقدس نیز بوده اند نیز از این قائده مستثنی نبوده اند. در طی این سالها انتخابات محلی برای اظهار نظرات فروخورده اقشار اجتماعی به شکلی کاملا مدنی بوده است.آن بخش از جامعه که نسبت به نحوه اداره کشور اعتراضی داشت تنها یک وسیله برای ابراز عقیده داشت و آنهم شرکت چهار سال یک بار در انتخابات صرف نظر از نتیجه و یا نحوه برگزاری آن و رأی دادن به اشخاصی که نسبت به دیگران معتدل تر و یا به ظاهر عدالت محور تر بودند،تا به گونه ای بی هزینه و کاملا دموکراسی مأبانه، نظر و خواسته خویش را نسبت به مسیر مطلوب حیات سیاسی کشور گوشزد نمایند اما براستی اکنون که حاکمیت نشان میدهد که دیگر حاظر به شنیدن کوچکترین و خاموش ترین مخالفت ها نیز نیست پس دیگر چه راهی برای اقشار جامعه برای اظهار نظر بدون مخاطره وجود دارد؟

امروز که دیگر آخرین وسیله نیز از مردم گرفته شده است آیا دیگر هیچ راه حلی برای خاطر نشان کردن سلیقه این بخش از جامعه (ولو اقلیت یا اکثریت) وجود ندارد؟دیگر کدام ابزار مدنی یا حقوقی وجود دارد که این بخش از جامعه بتواند بدان طریق و فاقد از طبعات احتمالی آن اعتراض خود را به گوش مسئولین برساند.در حالی که تمامی کاندیداهای انتخابات از یک سلیقه سیاسی و اجتماعی گلچین شده اند و ه هیچ یک از چهره های شناخته شده و یا توانمند گفتمان های دیگر اجتماعی اجازه حضور در این رقابت را پیدا نکرده اند آیا دیگر شرکت در این انتخابات میتواند مشارکت در تصمیم گیری و سرنوشت قلمداد گردد؟

به گمان نگارنده این پرسشها که در ذهن بخش وسیعی از طرفداران گفتمان اصلاحات مطرح گشته هنوز از سوی متفکرین اصلاح طلبی پاسخی مشروح و مشخص و روشن دریافت ننموده است.

برادرم، خواهرم، ما باختیم!

برادرم ما آخرین تلاش مان برای رهایی از چنگال تحریم را باختیم. خواهرم ما آخرین فرصتمان برای بازگشت به عقلانیت را باختیم. ما امیدمان به زندگی آرام و تا حدودی بدون دغدغه نان شب را باختیم. نه آنکه تنها هاشمی میتوانست منجی ما در گریز از شرایط اسفناک امروزی باشد بل آنکه تنها او یارای مقابله با انحصار طلبان را به پشتوانه سابقه و نفوذش در روحانیون و نظامیان و موسسین دنیا دیده تر و قانع تر انقلابی روزهای سخت جنگ و انقلاب و البته کم قدرت این روزها را داشت. توانایی که دلیل حمایت بخش اطلاح طلب و اعتدال طلب جامعه در این انتخابات از هاشمی بود. هاشمی بدون خطا نبود. کارنامه سفیدی هم نداشت اما هرچه که بود آخرین تیر ترکش ما بود بر پیکر انحصار طلبانی که کوچکترین جایگاهی برای اقشار جامعه قائل نیستند چه که حتی حاظر به تأمین داروی مردم بیمار و خسته و فرتوت این روزها نیستند و باورشان از حاکمیت و دولت تنها چپاول و کیسه دوختن و مال اندوزی ثروت های کشور است و هیچ توجه ای به پاسخگویی و انجام فروض اولیه ای که در طول تاریخ مو جب تشکیل دولت و حاکمیت مرکزی گشته نمی نمایند. به گمان من نه آنکه ندانند یا نتوانند بلکه نمیخواهند تا وظایف خویش را انجام دهند.

ما آخرین امیدمان برای دور شدن از طالبانیسم را باختیم، ما که نمیخواستیم برایمان فکر کنند و تصمیم بگیرند.

برای فهمیدن عمق فاجعه ای که مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند نیازی به آمار نیست، کافیست تا روزی را با پای پیاده در خیابان ها قدم بزنی. چهره واقعی شهرهای ما کالاها و ماشین های لوکس پورشه و مازراتی و .. نیست که به چندین برابر قیمت کارخانه و بی هیچ دغدغه ای به جای هزاران دارویی که میتوانستند جان هموطنانمان را نجات دهند وارد میشود و توسط بخش کوچک و مرفه جامعه مصرف میشوند . چهره واقعی شهر ما کارمندان و کارگرانی هستند که دیگر حتی دوشیفت کار کردن هم نمیتواند چرخ زندگی شان را بچرخاند. حتی اگر از جان خود و خوانواده ات هم گذشته باشی وحاظر به مصرف برنج های سمی هندی و داروهای کشنده و اجناس بی کیفیت چینی .. دیگر وسع مالی ات نمیرسد برای مصرف آنها. اما انگار هیچ کس پاسخگو نیست و ما و نیازهایمان اصلا دیده نمیشویم. هاشمی خود به بخش کوچکی از مشکلات هولناک و دلهره آور آینده ما اشاره کرد و من تنها به تو میگویم که ما قافله را باختیم.

نقل می کنند که "تیتو" رهبر تاریخی و افسانه ای یوگسلاوی در دوران جنگ سرد بین آمریکا و شوروی که نقش محوری در شکل گیری "غیر متعهد ها" داشت، مشاور نزدیکی داشت که قریب به بیست سال در خدمت وی بود و او در مهمترین مسایل ملی و بین المللی با وی مشورت نموده و نظرات آن مشاور اغلب راهگشا بود. در عین حال تیتو خود واجد ویژگی های یک رهبر کامل برای آن جامعه و آن روزگار و آن نوع ایدئولوژی بود. پس از بیست سال، از یکی از مقامات بلند پایه ک.گ.ب شنید که در میان مسئولان ارشد نزدیک به وی، شخصی در حال به هم ریختن کشور است. وی این را ابتدا نپذیرفت، چون متوجه جیزی نشده بود. ضمن اینکه به تمام نزدیکان خود اعتماد کامل داشت. تیتو شک کرد و بعدها پرونده محرمانه ای گشوده شد که در آن اثبات شده بود مشاور مورد نظر، جاسوس بیگانه است. مدارک آن قدر کافی و روشن بود که جای هیچ تردیدی برای تیتو باقی نگذاشت. تیتو، مشاور نزدیک خود را خواست و این موضوع را به وی اطلاع داد و از سرنوشت شومی که در انتظارش بود، آگاهش ساخت. اما کنجکاوی تیتو پس از بیست سال اعتماد پایان نداشت.او پرسشی را با مشاور نزدیک خود که حالا یک جاسوس و خائن بود در میان گذاشت. تیتو پرسید: تو در مقام یک جاسوس، بزرگترین خیانتی که به من و ملت یوگسلاوی طی بیست سال کرده ای چه بوده است؟!
مشاور جاسوس پاسخ داد: من هیچ اطلاعاتی به بیگانگان نداده ام و تنها در امر مشورت به شما خیانت کرده ام. آن هم از این قرار است که هر وقت چند نفر را برای تصدی یک مسوولیت مهم مملکتی به شما معرفی می کردند، من درباره آن چند نفر تحقیق می کردم و ضعیف ترین آنها را از میان آن چند نفر معرفی شده به شما توصیه و توثیق می کردم. همین!

بند بازی به روش قالیباف




مجید روزخوش
دکتر محمد قالیباف از بیش از دو سال پیش با ایجاد تشکل های ایثارگران و جانبازان و خانواده شهدا در زیرمجموعه شهرداری تهران و در آمفی تئاتر شهرک والفجر و با هدایت برخی از چهره های  نه چندان پر نفوذ که بنا به دلایلی از ذکر نام آنها خودداری میگردد با چراغ خاموش به پیشواز انتخابات سال92 آمد و شروع به یارگیری هرمی به مدل اصلاح طلبان در انتخابات سال 88 نمود.( البته در پایان،همایش با حضور ناگهانی داوود احمدی نژاد که در آن زمان هنوز از برادرش اعلام برائت ننموده بود ناتمام پایان یافت)
وی که در تبلیغات انتخاباتی خویش بسیار سعی مینمود تا چهره ای تکنوکرات و معتدل و مدیری توانمند از خویش به نمایش بگذارد و در تمامی نطق های خود یا مشاورانش همچون علیرضا دبیر بر دستاوردهای مدیریتی و چند پروژه عمرانی در سطح تهران که جزو وظایف مسلم موقعیت وی میباشد مانور می داد و کمتر به سوابق نظامی اش اشاره میشد،حداقل در سطح شهر تهران دارای آرای قابل توجهی بود.چنانکه در بین بخشی از  مردم از وی به عنوان شخص مناسب برای سکانداری ریاست جمهوری نام برده میشد(با ذکر این نکته که با استفاده از امکانات بسیار مناسب شهرداری تهران تبلیغاتی وسیع تر از سایر کاندیداها را انجام میداد).اما به یکباره پخش بخشی از سخنان وی در مورد حادثه کوی دانشگاه و نقش وی در اتفاقات ناگوار آن روزگار همچون توفان رشته های او را پنبه کرد و به سرعت باعث رویش رأی منفی برای وی گردید که در نهایت وی را وادار کرد تا برای ترمیم چهره مخدوش شده خود در آخرین مناظره تلویزیونی با حمله رو به جلو به حسن روحانی،وی و اصلاح طلبان را مسبب فجایع کوی دانشگاه عنوان نماید که صد البته با درایتی قابل توجه از سوی حسن روحانی بی درنگ پاسخ یافت.
وی سپس با زیر سوال بردن نظرات ولایتی که قبلا متعهد به ائتلاف با وی شده بود در مورد لزوم تغییر دیپلماسی جمهوری اسلامی در بعد روابط خارجی درصدد جمع آوری رأی بخش رادیکال اصولگرایان برآمد که باز توفیقی نیافت و در پایان مناظره با بیان همان نقطه نظرات،به عنوان برنامه خویش اقدام به احیای همان چهره منتقد و معتدل نمود که بعید است اقبالی پیدا نماید.
قالیباف  در این روزها نشان داده است از هیچ کوششی،حتی تغییر 180 درجه ای مواضعش برای افزایش سبد رأی و نشستن پشت میز ریاست جمهوری فروگزار نیست.او با ناشی گری موجب ریزش رأی خود شد و نشان داد که مرد سیاست نیست.
             کار هر کس نیست خرمن کوفتن                        گاو نر میخواهد و مرد کهن

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

دانلود آخرین آلبوم گروه H.I.M به نام Tears On Tape

Tracklist :

1. Unleash The Red

2. All Lips Go Blue

3. Love Without Tears

4. I Will Be The End Of You

5. Tears On Tape

6. Into The Night

7. Hearts At War

8. Trapped In Autumn

9. No Love

10. Drawn & Quartered

11. Lucifer's Chorale

12. W.L.S.T.D.

13. Kiss The Void

قابل ذکر هست که تصویر اول تصویر جلد روی آلبوم هست و هیچ ربطی به هیچ فراماسونری و صهیونیسم و الا آخر نداره...
این هم آدرس دانلود این آلبوم بی نظیر که امسال بیرون اومد و در سبک  love metal هستش :

http://www.4shared.com/zip/mT68D-FZ/him_-_tears_on_tape__2013_.html

من توی سایتهای زیادی که دنبال دانلود این آلبوم گشتم راحت ترین و بهترین آدرس همین آدرس بالا است!
امیدوارم که شما هم مثل من از گوش کردن این معجزه وایکینگها لذت ببرید!

۱۳۹۲ اردیبهشت ۶, جمعه

شرح حال امین الدوله

 ...در یازدهم ذی القعده ۱۳۱۴ که سال دویم سلطنت مظفرالدین شاه بود بطهران احضار و بریاست وزراء و بعد بوزارت اعظم و سپس صدارت عظمی متمکّن آمد. امر اکید از مظفرالدین شاه صادر شد که بر وفق نقشه جاتی که سابقاً در عهد ناصرالدین شاه کشیده شده بود باصلاح امور ملک و ملت پردازد. نخست بجهت انتشار معارف و علوم انجمن معارف را تشکیل و مدرسه رشدیه را تاسیس فرموده دوازده هزار تومان از کیسه همت خود بدوا صرف نمود و تاکنون آن مدرسه دائر است.

جراید زیاد نمود و تامین بصاحبان جراید داد ( و ماهی الّا لمحهٌ و تغیب ) بجهت اصلاح عمل گمرگ که تا آن هنگام اجاره و کرایه بود چند نفر مامور از دولت بلژیک کنترات نمود. از تغلّب مستوفیان و ارباب دفتر شدیدا جلوگیری کرد. ناصرالملک را که با اطلاع از علوم جدیده و قوانین دول و ملل و فنون اقتصادیه و سیاسیه و اداریه وحید و طاق است بوزارت مالیه انتخاب نمود. در مدتی اندک چهارصد هزار تومان وجوه تغلّبات اهالی دفتر پیدا شد. دست تعدی حکام را بواسطه مراقبت و نظارت شدیده کوتاه نمود چون اراده ازلیه هنوز بطلوع نیر اقبال ایرانیان تعلق نگرفته بود و مقدّرشان بود که چندی دیگر حال ملک و ملت آشفته تر گردد لذا بدخواهان ملت و دولت و دشمنان تمدن و تدین و خود پسندان با غرض و بدنفسان پرمرض که وجود این شخص معظم مانع منافع غیر مشروع و تغلّبات و دسایشان بود از هر طرف چون شیطان مارد بنای اغوا نمودند و بحمل اکاذیب و افائک عوام و خواص ملت را بر ضد این اصلاحات که همه نفع و بهره خودشان بود دعوت کردند مقربان حضرت و اجزاء خلوت همایونی جمعی بواسطه برنیاوردن مقاصد و منویات فاسده از قبیل اضافه مواجب و انعام و تیول و غیره کینه در دل داشتند و پاره دیگر فریب وعده و وعید خائن دولت و ملت و برهمزن جمعیت را خوردند نزد مظفرالدین شاه آنچه توانستند بهر اسم و هر عنوان بی شرمانه عرضه داشتند و از خدا و سلطان آزرم ننمودند. اغراض شخصی و هواجس نفسانی را بر ترقی دولت عِلّیه و آسایش رعایا که هموطنان آنان بودند مقدم داشتند...

ازدحام این اسباب باعث شد که امین خائن و خائن امین بقلم رفت.

خلاصه امین الدوله از طهران به ( لشت نشاء ) که چهار فرسخی رشت است مهاجرت نمود. در این مدت خود را مشغول زراعت و تالیفات سیاسی نموده و در اواخر رجب ۱۳۲۲ بدرود زندگانی گفت. "

۱۳۹۲ فروردین ۲۱, چهارشنبه

پارادوکس

هربار که نامه ای یا مطلبی به نقل از زندانیان سیاسی میخوانم در پیش چشمانم فضای هراسناک و خفقان کشنده و نفس بر و کثیف با لوله های فلزی در اطراف در ذهنم نقش می بندد. نمونه اش همین الان که که نامه حسین رونقی و شرح ماوقع اش در باب ستم هایی که بر وی و خانواده اش رفته است را خواندم. اما چیزی که چند وقتی است ذهن من را به خود مشغول کرده است چگونگی گستردگی دسترسی تاجزاده(از زندانیان حوادث 1388) به انواع و اقسام وسایل ارتباط جمعی و توالی پیغام و پسغام های وی به همسر ایشان سرکار خانم محتشمی پور است.چنانکه وی در مورد اکثر غریب به اتفاق رخدادهای جامعه آگاهی داشته و دیدگاههای وی تقریبا بلافاصله به بیرون از زندان و سپس سایتهای خبری جنبش سبز منتقل میشود..
احترام و ستایش و تقدیر بنده نسبت به شجاعتهای تاجزاده و رشادتهای بی مثال ایشان به جای خود اما چنانچه شخصی حتی چند ساعت را هم در بندهای سیاسی زندانهای ایران را گذرانده باشد به خوبی میداند که اگر منفذی در سیستم امنیتی زندان باشد که منجر به رسوخ نظریه ای به بیرون آن شود بلافاصله مسدود و سپس کنترل بر شخص خاطی صد چندان میگردد، پس چگونه است که وی بدون اشکال و به صورت مستمر از این امکانات استفاده نموده و هیچ سدی در برابر آگاهی سازی های ایشان واقع نشده است؟
در حالی که حتی روزنامه های کیهان" زندان هم از نسخه های موجود در جامعه فیلتر شده تر است ایشان از کجا درمورد وقایع بطن جامعه آگاهی دارند؟
بازهم میگویم که بنده در برابر شجاعت های ایشان سر تسلیم فرود می آورم.

۱۳۹۱ اسفند ۳۰, چهارشنبه

آقای مو

وقتی نحوه تو دماغی حرف زدن  محمد نجار وزیر کشور رو میشنوم ناخودآگاه یاد یکی از افسر های کادری دوران  سربازی (اجباری) خودم میفتم که چون همدرجه خودم بود ازش حساب نمیبردم.. مردی 37-37 ساله و ناآگاه و بی تحرک که تنها فعالیتش محدود بود به گیر دادن به سربازا علی الخصوص موهاشون میشد، و چون خودش تقریبا کچل شده بود اشتهایی سیری ناپذیر به کوتاه کردن موی سربازا، در هر درجه ای داشت.. یادمه که خودم هم سر همین موضوع یک بار باهاش درگیری لفظی پیدا کردم.
وقتهایی هم که به مو کار نداشت مشغول تلویزیون دیدن میشد.
سربازا بهش میگفتن آقای مو چون تنها چیزی که میگفت همین یک جمله بود "چرا موهات بلنده" (البته تو دماغی میگفت)..



۱۳۹۱ اسفند ۱۲, شنبه

تست افسردگی رایگان دکتر آرونبک

دكتر «جان آرون‏بك» در پرسش‏ نامه‏ اى كه براى تعيين سطح افسردگى تدارك

ديده است، 21 سؤال از شما مى‏پرسد و شما براى هر پرسش می توانيد بين صفر

تا سه نمره براى خودتان در نظر بگيريد. البته براى هر سؤال بايد فقط و

فقط يك پاسخ را علامت بزنيد. آنچه در نهايت ميزان افسردگى شما را تعيين

می كند، مجموع نمراتى است كه از پاسخ به اين 21 سؤال كسب مى‏كنيد. مجموع

نمرات شما طبيعتاً می تواند از صفر تا 63 متغير باشد و به طور كلى مى‏شود

گفت هر چقدر نمره بالاترى كسب كنيد، افسرده‏تريد. جدول تعيين سطح افسردگى

دكتر «بك» به شما كمك می ‏كند كه ارتباط نمرات‏تان را با سطح افسردگی تان

به آسانى تعيين كنيد.

بند اوّل ‏

0- من غمگين نيستم.

1- من اندوهگينم.

2- غم، از زندگى من دست برنمیدارد.

3- ديگر تحمل اين زندگى را ندارم.

بند دوم ‏

0- من به آينده خوش‏بينم.

1- اميدى به آينده ندارم.

2- احساس مى‏كنم كه آينده خوبى در انتظارم نيست.

3- هيچ روزنه اميدى در اين زندگى نمى‏بينم.

بند سوم‏

0- من ناكام نيستم.

1- من از ديگران ناكام‏ترم.

2- وقتى به گذشته نگاه میكنم، میبينم زندگی ام سراسر شكست و ناكامى بوده است.

3- من يك شكست‏ خورده تمام ‏عيارم.

بند چهارم‏

0- مثل گذشته از زندگی ام رضايت دارم.

1- مثل گذشته از زندگى لذت نمی‏برم.

2- از زندگی ام رضايت واقعى ندارم.

3- از همه چيز و همه كس ناراضی ام.

بند پنجم ‏

0- احساس گناه و تقصير نمیكنم.

1- گاهى اوقات احساس میكنم.

2- اغلب اوقات احساس گناه و تقصير دارم.

3- هميشه احساس گناه و تقصير در من هست.

بند ششم ‏

0- انتظار مجازات ندارم.

1- احساس مى‏كنم ممكن است مجازات شوم.

2- انتظار مجازات دارم.

3- مطمئنم كه مجازات میگردم.

بند هفتم ‏

0- من از خودم رضايت دارم.

1- من از خودم ناراضی ‏ام.

2- از خودم بدم می آيد.

3- من از خودم متنفرم.

بند هشتم‏

0- من بدتر از ديگران نيستم.

1- گاهى از خودم به خاطر خطاهايم انتقاد میكنم.

2- هميشه به خاطر خطاهايم، خودم را سرزنش میكنم.

3- براى هر اتفاق و حادثه‏اى، خودم را سرزنش میكنم.

بند نهم‏

0- هيچ وقت به خودكشى فكر نمیكنم.

1- فكر خودكشى به سرم زده، ولى هيچ وقت اقدام به خودكشى نكرده‏ ام.

2- به فكر خودكشى هستم.

3- اگر بتوانم خودكشى میكنم.

بند دهم‏

0- بيش از حد معمول گريه نمیكنم.

1- بيشتر از گذشته گريه میكنم.

2- هميشه در حال گريه كردنم.

3- قبلاً زياد گريه میكردم، اما حالا با آنكه دلم میخواهد، نمیتوانم گريه كنم.

بند يازدهم‏

0- كم‏ حوصله‏ تر از گذشته نيستم.

1- از گذشته كم‏ حوصله ‏ترم.

2- اغلب اوقات كم ‏حوصله‏ ام.

3- هميشه كم‏ حوصله‏ ام.

بند دوازدهم‏

0- مثل هميشه مردم را دوست دارم.

1- كمتر از گذشته به مردم علاقه‏ مندم.

2- تا حدود زيادى علاقه‏ام را به مردم از دست داده ‏ام.

3- از همه مردم سير شده‏ ام و ديگر به هيچ كس علاقه ‏اى ندارم.

بند سيزدهم‏

0- مثل گذشته تصميم می گيرم.

1- كمتر از گذشته تصميم می گيرم.

2- نسبت به گذشته، تصميم‏ گيرى برايم سخت‏ تر شده.

3- قدرت تصميم‏ گيری ام را كاملاً از دست داده ‏ام.

بند چهاردهم‏

0- جذابيت گذشته را ندارم.

1- نگرانم كه جذابيتم را از دست بدهم.

2- احساس مى‏كنم كه جذابيتم را روز به روز بيشتر از دست میدهم.

3- من زشت هستم.

بند پانزدهم ‏

0- به خوبىِ گذشته كار میكنم.

1- به خوبى گذشته كار نمیكنم.

2- براى هر كارى مجبورم به خودم فشار زيادى بياورم.

3- دستم به هيچ كارى نمی رود.

بند شانزدهم ‏

0- مثل هميشه خوب میخوابم.

1- مثل گذشته خوابم نمی‏برد.

2- يكى دو ساعت زودتر از معمول از خواب مى‏پرم و دوباره خوابيدن برايم

خيلى سخت‏ تر است.

3- چند ساعت زودتر از معمول از خواب می‏ پرم و بعدش ديگر خوابم نمی برد.

بند هفدهم‏

0- بيشتر از گذشته خسته نمی شوم.

1- بيشتر از گذشته خسته می ‏شوم.

2- از انجام هر كارى خسته می شوم.

3- از شدت خستگى هيچ كارى نمی توانم بكنم.

بند هجدهم ‏

0- اشتهايم هيچ تغييرى نكرده است.

1- اشتهايم به خوبىِ گذشته نيست.

2- اشتهايم خيلى كم شده.

3- تازگی ها هيچ اشتهايى به غذا ندارم.

بند نوزدهم ‏

0- اخيراً وزن كم نكرده‏ ام.

1- تازگى‏ها بيش از دو و نيم كيلو وزن كم كرده ‏ام.

2- تازگى‏ها بيش از پنج كيلو وزن كم كرده‏ ام.

3- تازگى‏ها بيش از هفت كيلو وزن كم كرده‏ ام.

بند بيستم‏

0- بيش از گذشته بيمار نمی شوم.

1- سردرد، دل‏درد و يبوست دارد اذيتم می كند.

2- به شدت نگران سلامتى خودم هستم.

3- آنقدر نگران سلامتی ام هستم كه دست و دلم به هيچ كارى نمی ‏رود.

بند بيست و يكم ‏

0- ميل جنسی ‏ام هيچ تغييرى نكرده است.

1- ميل جنسی ‏ام تازگیها كمتر شده است.

2- ميل جنسی ‏ام تازگی ها خيلى كم شده است.

3- اصلاً هيچ ميل جنسى در من باقى نمانده است.

جدول دكتر «بك» براى تعيين سطح افسردگى‏ مجموع نمرات تعيين سطح افسردگى و

پيشنهاد راهبردى

10 - 1 شما افسرده نيستيد.

16 - 11 افسردگى شما خفيف است.

30 - 17 بهتر است هر چه زودتر با روانپزشك رايزنى كنيد.

40 - 31 افسردگى شما شديد است. مشورت با روانپزشك را از ياد نبريد.

بيشتر از 40 افسردگى شما بسيار خطرناك و شديد است. رايزنى با روان‏پزشك

را فراموش نكنيد.

يادآورى مهم: گذشته از مجموع نمرات‏تان، اگر در پاسخ به پرسش 9 به خودتان

نمره 2 يا 3 داده‏ايد، حتماً لازم است هر چه زودتر با روانپزشك رايزنى

كنيد.